همت دريادلان
نيوشا طبيبي
نيوشا طبيبي
كدام ايراني است كه بخواهد كشورش را سياه و خوار و خفيف ببيند؟ همه ما -آدمهاي سالم را عرض ميكنم اگر نه بيگمان قليلي مغرض معاند آشتيناپذير و دشمن يكپارچگي و اعتلاي نام ايران وجود دارند- خواستار روشنايي و رفاه و خوبي و خوشي و سرافرازي ميهن هستيم. اما بزرگي و صدرنشيني و رفاه و آباداني در حرف و شعار خلاصه نميشود. «از حلوا حلوا كردن، دهاني شيرين نشده است.» بيغرض و تعارف و مصلحتانديشي، روزگار مردم عادي و كساني كه دستشان به جايي بند نيست و نه رانتي دارند و نه خط اعتباري و نه پيوندهاي خاص، خوب نيست. گراني بر گرده مردم سنگيني ميكند، نان دغدغه اصلي مردمان شده. يك دهه پيشتر، اوضاع خيلي خوب نبود اما، حداقل دغدغه نان، نگراني عمومي طبقات فرودست تا متوسط جامعه هم نبود. گيريم گوشت و مرغ و ماهي خوردن نزد تهيدستان و آسيبديدگان سخت شده بود، اما قوت روزانه كم و بيش به دست ميآمد. آن سالها طبقه متوسط -بسان قرنها سنت ايراني- دستگير آسيبپذيران جامعه بود، اگر نقصاني بود به همت مردم برطرف ميشد. كمتر سفرهاي بينان ميماند، اگر مردم دردي ميديدند تا برطرف كردنش سر از پا نميشناختند. مردم عادي را عرض ميكنم و نه ثروتمندان برجعاجنشيني كه از درد مردم يكسره بيخبر بودند و در ماه محرم پرچم يا حسين بر بنزهاي چند صد ميليوني -امروز ميلياردي- ميكشيدند و غذاي نذري شبههدار پخش ميكردند. امروز هم چنين است. از سيستان تا تهران و خراسان و كردستان و ايلام و خوزستان افراد بسياري را ميشناسم كه دست همت به يكديگر دادهاند و عليرغم هزار معضل و گرفتاري شخصي و اجتماعي براي ميهن و همميهن مجاهدت ميكنند. كتابخانه ميسازند، كتاب جمع ميكنند، هزينه دارو و درمان و جراحي نيازمندان را تامين ميكنند و نان در سفره نيازمندان ميگذارند. اتفاقا تمام آنهايي كه به چنين فعاليتهاي انساندوستانهاي اشتغال دارند خود از قشر حقوقبگير و لايههاي زيرين طبقه متوسط هستند كه قدرت خريدشان را ظرف يك سال گذشته به ميزان چشمگيري از دست دادهاند. حكمراني در اين سرزمين هرگز بدون همراهي و كمك مردم ممكن نبوده است. طبيعت حكمراني در ايران چنين است. در طول هزاران سال مردم بودهاند كه قنات ساختهاند، بازار و مدرسه و كاروانسرا بر پا كردهاند، آب و عايدي املاك را وقف بهبود كيفيت زندگي نسلهاي بعدي خود كردهاند. اگر نه دولت هرگز و نه در هيچ مقطعي از تاريخ ايران توان ياريرساني و مدد محرومان و نيازمندان سراسر كشور پهناور و چند قومي ايران را نداشته است. امروز، فشار معيشت بر گردههاي تمامي اقشار به جز معدودي خانوادههاي برخوردار و بسيار ثروتمند، خردكننده شده است. تهيه نان و مسكن و پوشاك سخت و گاه ناممكن است. شعار و ترسيم جامعهاي مرفه و برخوردار در كلام، دردي از مبتلايان به رنجهاي واقعي درمان نميكند. درد واقعي چاره و داروي واقعي ميطلبد. چاره واقعي و داروي حقيقي زماني به كار ميآيد كه طبيب و تصميمگيرنده از ميزان درد و چرايي درد، آگاه باشد. اگر خود طبيب و تصميمگيرنده، برداشتي غيرواقعي و نامنطبق بر آنچه بر بيمار رنجور و مبتلا ميگذرد داشته باشد، ممكن است به جاي تجويز دارو و درمان به گفتن «شما علتي نداري، در صحت و سلامتي فقط بايد از زاويه من به بيماريات نگاه كني!» بيفتد! آن زمان است كه بايد به حال بيمار تيره بخت گريست. احوال ثروتمندان هم چندان بهتر از اين نيست. طبقه نوكيسهاي كه از تحريمها و مضايق ديگر كشور به پول و ثروتي رسيدهاند، كمتر به دستگيري و ياري دردمندان ميرسند. پولشان صرف سوار شدن بر خودروهاي ميلياردي، برگزاري عروسيهاي چند ده ميلياردي دردانههايشان و پرداخت هزينه زندگي و تفريح در جنوب اسپانيا و فرانسه ميشود. آنچه را كه در سالهاي گذشته با حسرت نگريستهاند امروز ميخواهند يك جا داشته باشند و نتيجهاش فخر فروختن به مردمي است كه با سهمگينترين فشارهاي اقتصادي چند دهه اخير دست به گريبان ماندهاند. چرخ زندگي بسياري از آسيبپذيران، از همت بلند كساني ميچرخد كه خود گرفتار و دچار مضايق بيشمار هستند. اين مردمان نگهبانان و مدافعان بيصداي ايران زمين و مردمانش هستند. بيادعا و در سكوت وطنشان را پاس ميدارند و بر زخمهايش مرهم ميگذارند. عمرشان دراز باد، بركت قرين زندگيشان باد.